خرمشهر چگونه خونین شهر شد
34 روز مقاومت
34 روز مقاومت برای حفظ شهری که از خرمشهر به خونین شهر بدل شد؛ شهری که از شهریور سال 1359 تا خرداد 1361 که از دست ارتش بعثی آزاد شد؛ قلب ایرانیان در آن میتپید. نبرد تن به تن و مقاومت در خرمشهر از همان ابتدای جنگ تحمیلی و روز اول مهر شروع شد و تا 4 آبان به مدت 34 روز ادامه داشت. عراق با لشکر بزرگی به سمت خرمشهر پیشروی کرد اما با دژی مستحکم از نیروی زمینی ارتش، گردان تکاوران دریایی بوشهر، پاسداران و مردم بومی خرمشهر و شهرهای اطراف رو به رو شد. فرماندهی مقاومت خرمشهر را سرهنگ علی قمری فرمانده داوطلب گردان دژ خرمشهر، دریادار دوم داریوش ضرغامی، ناخدا هوشنگ صمدی فرمانده گردان تکاوران دریایی ارتش، محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر و حبیبالله سیاری که یکی از تکاوران زبده ارتش بود، بهعهده داشتند.در روزهای ابتدایی جنگ سه ستون زرهی عراق که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند، پس از روزها درگیری و نبرد خانه به خانه در کوچههای این شهر عملاً زمین گیر شدند. نیروهای ارتش و تکاوران دریایی بوشهر به کمک مردم خرمشهر آمدند. نیروهای عراقی در نهایت با الحاق نیروهای تازه نفس لشکر 11 پیاده توانستند خرمشهر را در روز 4 آبان اشغال کنند و خرمشهر، خونین شهر شد.
ناخدا یکم هوشنگ صمدی از فرماندهان مقاومت خرمشهر در کتاب خاطرات خود شب پیش از اشغال خرمشهر را اینگونه شرح داده است: «بعد از ظهر روز سوم آبان سرهنگ حسنی سعدی با بیسیم به من دستور داد خرمشهر را تخلیه کنم و به آبادان عقب بنشینم. عین سخنان ایشان این بود: «جناب ناخدا صمدی! آماده باشید که عقبنشینی کنید!» فرمان شفاهی و از طریق بیسیم به من ابلاغ شد. هیچ فرمان کتبی در کار نبود. دو سه روزی بود ارتباط ما با آبادان قطع شده و دیگر هیچ رفت و آمدی از طریق پل خرمشهر به آبادان صورت نمیگرفت. از سرهنگ حسنی سعدی پرسیدم: «برای چه عقبنشینی کنیم؟»، فرمودند: «دستور این است!»، ادامه دادم: «با چه وسیلهای و چطور عقبنشینی کنیم؟» گفتند:«برایتان قایق میفرستم!». جناب سرهنگ حسنی سعدی به قولشان وفا کردند و ساعت حدود ۹ یا ۱۰ شب، ۱۰ فروند قایق هشت نفره برای تخلیه نیروهای مقاومت و مردم عادی به ساحل خرمشهر فرستادند. تخلیه از حدود ۱۱ شب شروع شد. کار تخلیه مردم عادی خیلی وقتگیر بود. اول مردم عادی و سربازهای سرگردان را ۱۰ نفر ۱۰ نفر سوار قایق کردیم و از رودخانه کارون عبور دادیم. نیروهای بومی گریه میکردند. از گردان «۲۷۰ نفره» ناخدا داریوش ضرغامی فقط ۱۷ نفر باقی مانده بودند با خود ایشان که بشدت گریه میکرد تخلیه شدند. نمیتوانم آمار دقیق و حتی تخمینی درباره تعداد کسانی که شهر را تخلیه کردند، بدهم، اما فکر میکنم در مجموع حدود ۵۰۰ نفری را تخلیه کردیم. برخی از تکاوران هم با شنا و گریان، از کارون عبور کردند و به آن طرف رودخانه رفتند. من و فرماندهان گروهان و دستهها و پرسنل، کنار اسکله ایستاده بودیم و به مردمی که شهر را ترک میکردند، کمک میکردیم. تخلیه نیروها تا حدود صبح ادامه پیدا کرد.»
حصر آبادان
با اشغال خرمشهر نیروهای عراق بسرعت به سمت آبادان پیشروی کردند؛ شهری که از چند جبهه دیگر هم تحت فشار و حملات عراقیها بود؛ صدام تصور میکرد که با اشغال خرمشهر نیروهای ایرانی روحیه خود را از دست دادهاند و مقاومت آبادان خیلی زود سقوط خواهد کرد. در آبان سال 1359 شهر مهم و استراتژیک آبادان به محاصره درآمد. در این بین فرمان مهم امام خمینی برای شکستن حصر آبادان روحیه نیروهای ایرانی را بشدت افزایش داد و نیروهای ایرانی در مقابل ارتش عراق در آبادان مقاومت کردند و در نهایت در عملیاتی ویژه با عنوان «ثامنالائمه» بعد از چندین ماه تلاش و برنامهریزی حصر آبادان شکسته و ارتش عراق به عقب رانده شد.
حوادث 14 اسفند 1359
آغاز جدایی
محمد گرشاسبی/ ابوالحسن بنی صدر رئیسجمهوری وقت، میخواست نهادهای انقلابی را زیرمجموعه دولت خود قرار دهد، اما در این راه موفقیتی کسب نکرد. تلاش او به چالش با نهادهای انقلابی منجر شد. رویارویی رئیسجمهوری و حزب جمهوری اسلامی و درگیری او و محمد علی رجایی نخستوزیر بر سر اعضای کابینه روز به روز شدت میگرفت. بنی صدر 17 شهریور 1359 به میدان شهدا رفت و حزب جمهوری اسلامی را تهدید به افشاگری کرد. رویه او با شروع جنگ تحمیلی هم پایان نیافت و حرفهای 17 شهریور در سخنرانی عاشورای میدان آزادی در 28 آبان هم تکرار شد. اما آنچه که بزرگترین درگیری بین نیروهای انقلاب را پس از پیروزی انقلاب اسلامی رقم زد، مراسم سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق در 14 اسفند بود. پیش از آن دفتر نهاد مردمی ریاست جمهوری، دانشگاه تهران را مکان مراسم معرفی کرد، اما سرهنگ لاهوتی فرمانده شهربانی کل کشور اعتقاد داشت دانشگاه محصور است و در صورت وقوع بحران قابل کنترل نیست. سرانجام تلاش مجاهدین(منافقین) خلق و دستور بنی صدر بهعنوان فرمانده کل قوا، دانشگاه تهران را بهعنوان محل مراسم تثبیت کرد.
ظهر 14 اسفند چند ساعت پیش از شروع مراسم، بین مجاهدین خلق و سایرگروهکهای مخالف و نیروهای انقلابی در محوطه دانشگاه هرج و مرج و درگیری آغاز شد. شعارهای دو گروه حتی با شروع سخنرانی بنی صدر در ساعت 15:30 هم پایان نگرفت. ساعت 15:45 فضا اندکی آرام شد، اما چند لحظه قطع سیستم صوتی کافی بود تا مجدداً نا آرامیها آغاز شود. وقتی رئیسجمهوری مخالفان خود را چماقدار خواند، مجاهدین خلق شعار دادند «حزب چماق بدستان، باید بره گورستان» و در نقطه مقابل مخالفان بنی صدر شعار میدادند «بنی صدر پینوشه، رأی مرا پس بده». بین نیروهای انقلابی و گارد ریاست جمهوری ومیلیشیای مجاهدین خلق( نیروهای شبه نظامی) درگیری شدت گرفت. هواداران بنی صدر چند کارت شناسایی به دست رئیسجمهوری دادند و او نام ارگانهای انقلابی را خواند: «کمیته، سپاه، بسیج» با شعار «چماقدار بیچاره کارت کمیته داره»، ابوالحسن بنی صدر از هواداران خود خواست مخالفین را از دانشگاه بیرون کنند، گارد ریاست جمهوری و میلیشیای مجاهدین خلق به ضرب و شتم نیروهای انقلابی پرداختند و تعدادی را نیز بازداشت کردند.
حوادث 14 اسفند 1359 شکافی را در بدنه انقلاب ایجاد کرد که نتایج آن در سال 1360 جلوه پیدا کرد.
گروگانها آزاد شدند
پایان 444 روز
لیلا ابراهیمیان/ سیزدهم آبانماه 1358 روز یکشنبه، ساعت یازده صبح، حدود 30 نفر از «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» وارد سفارتخانه امریکا شدند؛ مدتها بود که آنها ایده تسخیر سفارت امریکا را در سر داشتند و درنهایت این ایده با سفر محمدرضا شاه به امریکا عملیاتی شد تا 52 دیپلمات امریکایی 444 روز در ایران گروگان بمانند و این 52 نفر امریکایی نه جزو آن ششنفری بودند که موفق به فرار شدند و نه در لیست آن ۱۳ گروگانی بودند که بهدلیل رنگینپوست بودن و جنسیتشان در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹ آزاد شدند. سفارت تسخیر شده بود و دیپلماتها گروگان بودند اما ادامه بحران گروگانگیری از چندساعت پساز اشغال، دیگر در دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نبود؛ اشغال سفارت که در ابتدا قرار بود «محدود به زمان» باشد حدود ۴۴۴ روز بهطول انجامید. یکسال پس از آغاز گروگانگیری تصمیمگیری درباره این موضوع به مجلس شورای اسلامی اول کشیده شد. امام خمینی معتقد بودند که بهترین راهحل آن است که تصمیمگیری درباره گروگانهای امریکایی در ایران به عهده مجلس گذاشته شود؛ ایشان 14 اسفند 1358 پیامی صادر کردند که در آن تشکیل کمیسیون بینالمللی تحقیق برای بررسی جنایات شاه و دخالتهای امریکا در ایران را مورد موافقت قرار دادند و برای نخستین بار، حلوفصل نهایی مسأله گروگانها را به مجلس شورای اسلامی که خرداد سال 1359 تشکیل شد، سپردند. «همان طور که بارها گفتهام ما خواستار استرداد شاه و اموال ملت از او میباشیم. ولی از آنجا که در آینده نزدیک، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی اجتماع مینمایند، امر گروگانها با نمایندگان مردم است تا نسبت به آزادی گروگانها و امتیازاتی که در قبال آنان باید بگیرند، تصمیم گیرند، زیرا این مردمند که باید در جریانات سیاسی دخالت داشته باشند.» مسائل مربوط به گروگانگیری در نشستهای 21، 25 و 27 شهریور و یکم، هشتم و دهم مهر 1359 مجلس شورای اسلامی بررسی شد. تااینکه سرانجام مجلس در نشست دهم مهرماه 1359 اعضای کمیسیون ویژه رسیدگی به مسأله گروگانها را انتخاب کرد. آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله محمد موسوی خوئینیها، آیتالله محمد یزدی، علی اکبر پرورش، سید محمد خامنهای، سید محمدکاظم موسوی بجنوردی و علی اکبر ناطق نوری به عضویت این کمیسیون درآمدند. مجلس در مصوبه خود تأکید کرد که اعضای این کمیسیون حق هیچگونه مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم با مقامات امریکایی ندارند. امریکا هم در نامهای از مجلس خواسته بود تا نسبت به آزادی گروگانها تصمیم بگیرد، مجلس نیز در پاسخ به نامه امریکا نامهای تنظیم کرد و از دولت امریکا خواست که متن آن در رسانههای عمومی امریکا منعکس شود وگرنه دلیل بر عدم حسن نیت امریکا است. مجلس در 11 آبان 1359 موضوع شرایط آزادی گروگانها را بررسی کرد. در این نشست پیشنهادهای زیادی مطرح شد، یکی از پیشنهادها این بود که «امریکا متعهد شود، شبکههای رادیو تلویزیونی سراسر این کشور را بهطور همزمان به مدت سه ساعت در اختیار دولت جمهوری اسلامی ایران قرار دهد و دولت ایران حق داشته باشد به هر نحوی که صلاح میداند، از این فرصت استفاده کند.» پیشنهادهای دیگر این بود: «دولت امریکا بهای نقض حقوق بشر 36میلیون ایرانی از 28 مرداد 1332 تا به حال را محاسبه کند و بپردازد.» پیشنهادها زیاد بود و درنهایت امام خمینی روی چهار نکته تأکید کردند: «عدم دخالت سیاسی و نظامی امریکا در ایران، آزادسازی سرمایههای ملت ایران، لغو تحریمهای اقتصادی و مالی علیه ایران و بازگرداندن اموال شاه معدوم»؛ مجلس هم روی این چهار شرط تأکید کرد. سرانجام روز یازدهم آبانماه 1359 چهار شرط پیشنهادی کمیسیون ویژه درباره گروگانهای امریکایی به تصویب رسید: آزاد گذاشتن تمامی سرمایههای ایران، لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران، تضمین عدم دخالت سیاسی و نظامی امریکا در ایران و باز پس دادن اموال شاه. امامخمینی ضمن تأیید مصوبه مجلس، مسئولیت نگهداری گروگانها را به دولت واگذار کرد. دولت هم با تعیین بهزاد نبوی، مشاور امور اجرایی نخستوزیر در غیاب وزیرخارجه، پیگیری مسأله را آغاز کرد. مذاکره مستقیم با امریکا ممنوع بود و کار به دولت الجزایر که حافظ منافع ایران در امریکا بود، سپرده شد. بیستوهشتم دیماه 1359 جیمی کارتر در آخرین روز ریاستجمهوری خود تسلیم شرایط ایران شد؛ بیانیه حل و فصل اختلافها توسط دولت الجزایر و با توافق طرفین تنظیم شد و با امضای دو کشور، روز 30 دیماه 1359، درست نیم ساعت بعد از آنکه رونالد ریگان رسماً ریاستجمهوری امریکا را عهدهدار شد، گروگانها آزاد شدند. کارتر بسیار تلاش کرد پیش از انتخابات ریاست جمهوری، مسأله گروگانها حل شود، نامه خصوصی نوشت و هیأتی برای مذاکره فرستاد تا با حل مسأله گروگانها بتواند آراء را جلب کند اما ایران مسأله را تا پس از انتخابات ادامه داد و این شاید یکی از دلایل شکست کارتر در انتخابات بود؛ اگرچه کارتر حتی تا آخرین ساعات ریاست جمهوری خود میکوشید مسأله گروگانها به دست خودش فیصله پیدا کند.
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
گزارش کیهان ازعلائم صوتی اعلام خطر هوایی
زندگی میان آژیر قرمز و سفید
رژیم بعثی عراق با رؤیای تصرف چند روزه ایران، روز دوشنبه 31 شهریور با حملات گسترده زمینی، هوایی و دریایی خاک کشور ما را مورد تجاوز قرار داد. رویارویی تاریخی نیروهای نظامی و مردمی، ارتش متجاوز را وادار به استفاده از سلاحهای شیمیایی و بمباران و موشک باران شهرهای ایران کرد. جنگ شهرها زندگی زیرموشکها و بمبها بود. زندگی درمیان وضعیت قرمز و سفید و صدای آژیرها.
اعلام وضعیت قرمز
توجه! توجه! علامتی که هماکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید (آژیر با زیر و بم متوالی به مدت سه دقیقه و فاصله زمانی 10 ثانیه).
محمدعلی ابطحی مدیر وقت رادیو در دوران جنگ تحمیلی در خاطرات خود درباره آژیر قرمز نوشته است: «این نوار قبل از انقلاب در ارتش تهیه شده بود. شنیده بودم که قبل از انقلاب در جریان یک مانور امنیتی داخلی در ارتش ضبط شده بود و سر چهارراهها بلندگو میگذاشتند و آن را برای تمرین و اعلام آمادگی و ابراز قدرت پخش میکردند. جنگ تحمیلی که متأسفانه بهصورت حقیقی آغاز شد، این نوار را به رادیو دادند تا در زمان حملات پخش کنیم.»
اعلام وضعیت سفید
توجه!توجه! علامتی که هماکنون میشنوید اعلام وضعیت عادی یا وضعیت سفید است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی خاتمه یافته یا احتمال آن از بین رفته است، از پناهگاه خارج شوید (دو آژیر ممتد به مدت یک دقیقه و فاصله زمانی یک دقیقه).
روزنامه کیهان - چهارشنبه 2 مهر 1359
خاطرات شفاهی رادیو، راهاندازی
رادیو جبهه
اسارت محمدجواد تند گویان
وزیر نفت ربوده شد
محمدجواد تند گویان وزیرنفت و آقایان بهروز بوشهری معاون ایشان و محسن یحیوی سرپرست مناطق نفتی جنوب و دوکارمند وزارت نفت که روز جمعه [9 آبان 1359] به منظور بازدید از تأسیسات شرکت نفت و رسیدگی به وضع کارکنان فداکار صنعت نفت در سفر خوزستان بودند، در نزدیکی آبادان از سوی متجاوزین مزدور عراق ربوده شده و به خاک عراق برده شدند.
این سومین باری بود که وزیر نفت پس از جنگ تحمیلی عراق با ایران به خوزستان سفر می کرد و در مناطق نفتی بین کارکنان این صنعت حاضر می شد....
روزنامه اطلاعات - دوشنبه 12 آبان 1359